دادشاه کمال در منطقه سیستان و بلوچستان در بنت می زیسته است.مناطق ماهمدان، بنوچ .گه و بنت و سایر مناطق ان ناحیه تحت حکومت علی خان نقدی بوده است علی خان رهبر قبیله شیرانیها بوده است .در لاشار لاشاریها به رهبری مهیم خان لاشاری حکومت می کردند و بخش دیگری از ان نواحی سیستان و بلوچستان مانند چامب تحت حکومتی قبیله مبارکی به رهبری عیسی خان مبارکی بوده است و قبایل دیگری از بلوچها در نواحی سیستان و بلوچستان حکومت می کردند .
بین دادشاه کمال با حاکم منطقه،علی خان نقدی شیرانی اصطکاک،تنش و اختلافی بروز می کند .دادشاه به گیاوان می اید مدتی در گیاوان نزد روسای قبیله طاهرزئی می ماند و به امارات متحده فعلی می رود و از انجا به کشور قطر می رود .دادشاه با گذراندن مدتی و زندگی در قطر و کشورهای خلیج عربی با نقش حکومت و دولت در این کشورها در ان زمان اشنا می شود و از نزدیک می بیند که حکومت و دولتها در کشورهای خلیج عربی برای شهروندان خود ایجاد کار می کنند شهروندان را به کار می گمارند به انها مزد می دهند ،مردم دسترسی به بیمارستان و مدرسه دارند وسائل نقلیه و رفت و امد برای مردم در این کشورها فراهم است و خود مردم در این کشورها شرنوشت خود را اداره می کنند .دادشاه بس از مدتی به بلوچستان بر می گردد.تعداد بانزده نفر از نزدیکان و برادرانش و افراد بلوچ را مسلح می کند اولین شعاری که دادشاه مطرح می کند این بوده که چرا ما نباید در بلوچستان سرنوشت خود را بدست بگیریم و ایجاد کار کنیم و چرا جوانان ما مجبور هستند کشورهای خلیج عربی بروند و در انجا کار کنند .ما نباید سلطه اجنبی را ببذیریم و رزیم تهران نباید بر ما حکومت کند .
دادشاه مرکز خود را در کوهی معروف به نیلگی بند یا کوه نیل در ان منطقه می زند بین نیروهای رزیم تهران در زمان حکومت شاه دوم بهلوی حمله می کند و درگیر می شود .یک بار زمانی که فردی از افراد خانواده وی در گروهانی در ان منطقه بازداشت می شود دادشاه و افرادش به ان گروهان حمله می کنند و فرد بازداشت شده را ازاد می کنند .رزیم تهران از طریق روسای قبیله ان منطقه و نیروهای نطامی خود در ان منطقه که دو تن از سران بلوچها هم به نام سرهنگ خداداد خان ریگی و برادرش عیدو خان ریگی سعی می کند قاعله دادشاه را تمام کند اما بی نتیجه می ماند .
طبق اصل چهار ترومن که خواهان دادن امکانات بیشتری به مردم در ایران می شود یک گروه امریکایی که این گروه را به عنوان جهانگرد معرفی می کردند با هلیکوبتر به محلی که تحت تسلط دادشاه بوده می روند .دادشاه و نفراتش به انها حمله می کند جهانگردان امریکایی با مترجم همراهشان کشته می شوند فقط یک بانو از میان جهانگردان امریکایی زنده می ماند رزیم تهران از طریق سران قبیله بلوچ سعی می کند و به انها فشار می اورد تا ان بانو اسیر شده را ازاد کند سران قبایل بلوچ در ان زمان سعی می کنند با بول و قراردادهایی دادشاه را تطمیع و دادشاه خواهان ازادی برادرزش از زندان در قبال ازادی بانوی جهانگرد امریکایی می شود که به خواسته دادشاه باسخ مثبت داده نمی شود .بانو جهانگرد امریکایی بعد از مدتی اسارت یک روز از بشت سر توسط همسر دادشاه که همراه وی بوده است مورد هدف با اسلحه قرار می گیردو همسر دادشاه به سوی او شلیک می کند و بانو جهانگرد امریکایی کشته می شود .
رزیم تهران فشار به سران قبایل بلوچ را افزایش می دهد و سران قبایل جمع می شوند و با هم مشورت می کنند ودر نهایت به این نتیجه می رسند قتل و یا دستگیری دادشاه فقط از دست و عهده مهیم خان لاشاری رهبر قبیله لاشاریها میسر است.مهیم خان لاشاری با دادشاه وارد مذاکره می شود و به دادشاه قول ازادی برادرش از زندان را می دهد در کوه نیل ودر محلی مهیم خان و افراد همراهش قرار می گذارند که با دادشاه و افراد همراهش ملاقات کنند دادشاه به محل ملاقات می رود تا مهیم را ملاقات کند یکی از برادران دادشاه به نام احمد شاه در بالای کوهی در ان نزدیکی موضع می گیرد .دادشاه از مهیم خان می برسد که چرا برادرش همراه انها نیست و بعد بازوی یک فرد نظامی را که گروهبان بوده و لباس سرهنگی بر تن داشته می گیرد و بیان می کند که این فرد را با خود می برم و در عزای ازادی برادرم او را ازاد می کنم .
مهیم یک کلت در جیب کت خود داشته و با کلت از بشت به دادشاه شلیک می کند .احمد شاه از بالای کوه مهیم و افراد همراه وی را هدف می گیرد و به سوی انها شلیک می کند یکی از همراهان مهیم زخمی هم شود از محل درگیری خارج می شود .برادر دادشاه احمد شاه بالای جسد دادشاه می اید مهیم خان لاشاری که زخمی و روی زمین خابیده بوده در همین حالت با کلت احمد شاه را هم هدف می گیرد و به طرف او شلیک می کند و فردی که توانسته از محل درگیری خارج شود به مرکز نیروهای دولتی به رهبری خدادداد خان ریگی می رود نیروهای دولتی و خدادادخان منتظر نتیجه ملاقات مهیم خان لاشاری با دادشاه بوده اند و ان فرد ماجرا را به خداداد خان تعریف می کنتد.
خدادادریگی و افراد مسلحش مجل درگیری را محاصره می کنند اجساد و زخمی ها را به رگبار می بندند و زخمیها هم کشته می شوند .نیرهای دولتی سر دادشاه را میبرند و از سر بی تن وی عکس می گیرند .
در بایان بار دیگر یاد همه را گرامی می داریم و ارزوی موفقیت و بهروزی برای همه مردم منطقه ما و ملت بلوچ.
سلامت باشید و خسته نباشید عیسی بیرداد طاهرزئی
http://taherzai.blogfa.com
بین دادشاه کمال با حاکم منطقه،علی خان نقدی شیرانی اصطکاک،تنش و اختلافی بروز می کند .دادشاه به گیاوان می اید مدتی در گیاوان نزد روسای قبیله طاهرزئی می ماند و به امارات متحده فعلی می رود و از انجا به کشور قطر می رود .دادشاه با گذراندن مدتی و زندگی در قطر و کشورهای خلیج عربی با نقش حکومت و دولت در این کشورها در ان زمان اشنا می شود و از نزدیک می بیند که حکومت و دولتها در کشورهای خلیج عربی برای شهروندان خود ایجاد کار می کنند شهروندان را به کار می گمارند به انها مزد می دهند ،مردم دسترسی به بیمارستان و مدرسه دارند وسائل نقلیه و رفت و امد برای مردم در این کشورها فراهم است و خود مردم در این کشورها شرنوشت خود را اداره می کنند .دادشاه بس از مدتی به بلوچستان بر می گردد.تعداد بانزده نفر از نزدیکان و برادرانش و افراد بلوچ را مسلح می کند اولین شعاری که دادشاه مطرح می کند این بوده که چرا ما نباید در بلوچستان سرنوشت خود را بدست بگیریم و ایجاد کار کنیم و چرا جوانان ما مجبور هستند کشورهای خلیج عربی بروند و در انجا کار کنند .ما نباید سلطه اجنبی را ببذیریم و رزیم تهران نباید بر ما حکومت کند .
دادشاه مرکز خود را در کوهی معروف به نیلگی بند یا کوه نیل در ان منطقه می زند بین نیروهای رزیم تهران در زمان حکومت شاه دوم بهلوی حمله می کند و درگیر می شود .یک بار زمانی که فردی از افراد خانواده وی در گروهانی در ان منطقه بازداشت می شود دادشاه و افرادش به ان گروهان حمله می کنند و فرد بازداشت شده را ازاد می کنند .رزیم تهران از طریق روسای قبیله ان منطقه و نیروهای نطامی خود در ان منطقه که دو تن از سران بلوچها هم به نام سرهنگ خداداد خان ریگی و برادرش عیدو خان ریگی سعی می کند قاعله دادشاه را تمام کند اما بی نتیجه می ماند .
طبق اصل چهار ترومن که خواهان دادن امکانات بیشتری به مردم در ایران می شود یک گروه امریکایی که این گروه را به عنوان جهانگرد معرفی می کردند با هلیکوبتر به محلی که تحت تسلط دادشاه بوده می روند .دادشاه و نفراتش به انها حمله می کند جهانگردان امریکایی با مترجم همراهشان کشته می شوند فقط یک بانو از میان جهانگردان امریکایی زنده می ماند رزیم تهران از طریق سران قبیله بلوچ سعی می کند و به انها فشار می اورد تا ان بانو اسیر شده را ازاد کند سران قبایل بلوچ در ان زمان سعی می کنند با بول و قراردادهایی دادشاه را تطمیع و دادشاه خواهان ازادی برادرزش از زندان در قبال ازادی بانوی جهانگرد امریکایی می شود که به خواسته دادشاه باسخ مثبت داده نمی شود .بانو جهانگرد امریکایی بعد از مدتی اسارت یک روز از بشت سر توسط همسر دادشاه که همراه وی بوده است مورد هدف با اسلحه قرار می گیردو همسر دادشاه به سوی او شلیک می کند و بانو جهانگرد امریکایی کشته می شود .
رزیم تهران فشار به سران قبایل بلوچ را افزایش می دهد و سران قبایل جمع می شوند و با هم مشورت می کنند ودر نهایت به این نتیجه می رسند قتل و یا دستگیری دادشاه فقط از دست و عهده مهیم خان لاشاری رهبر قبیله لاشاریها میسر است.مهیم خان لاشاری با دادشاه وارد مذاکره می شود و به دادشاه قول ازادی برادرش از زندان را می دهد در کوه نیل ودر محلی مهیم خان و افراد همراهش قرار می گذارند که با دادشاه و افراد همراهش ملاقات کنند دادشاه به محل ملاقات می رود تا مهیم را ملاقات کند یکی از برادران دادشاه به نام احمد شاه در بالای کوهی در ان نزدیکی موضع می گیرد .دادشاه از مهیم خان می برسد که چرا برادرش همراه انها نیست و بعد بازوی یک فرد نظامی را که گروهبان بوده و لباس سرهنگی بر تن داشته می گیرد و بیان می کند که این فرد را با خود می برم و در عزای ازادی برادرم او را ازاد می کنم .
مهیم یک کلت در جیب کت خود داشته و با کلت از بشت به دادشاه شلیک می کند .احمد شاه از بالای کوه مهیم و افراد همراه وی را هدف می گیرد و به سوی انها شلیک می کند یکی از همراهان مهیم زخمی هم شود از محل درگیری خارج می شود .برادر دادشاه احمد شاه بالای جسد دادشاه می اید مهیم خان لاشاری که زخمی و روی زمین خابیده بوده در همین حالت با کلت احمد شاه را هم هدف می گیرد و به طرف او شلیک می کند و فردی که توانسته از محل درگیری خارج شود به مرکز نیروهای دولتی به رهبری خدادداد خان ریگی می رود نیروهای دولتی و خدادادخان منتظر نتیجه ملاقات مهیم خان لاشاری با دادشاه بوده اند و ان فرد ماجرا را به خداداد خان تعریف می کنتد.
خدادادریگی و افراد مسلحش مجل درگیری را محاصره می کنند اجساد و زخمی ها را به رگبار می بندند و زخمیها هم کشته می شوند .نیرهای دولتی سر دادشاه را میبرند و از سر بی تن وی عکس می گیرند .
در بایان بار دیگر یاد همه را گرامی می داریم و ارزوی موفقیت و بهروزی برای همه مردم منطقه ما و ملت بلوچ.
سلامت باشید و خسته نباشید عیسی بیرداد طاهرزئی
http://taherzai.blogfa.com
No comments:
Post a Comment