زنده باد جنبش آزادی خواهی بلوچستان
اهمیت و برتری مبارزات نظامی در بلوچستان
مبارزات نظامی جدا از اینکه گره خورده با خون و جراحت دارای فواید بیشماری هستند.گرچه ما انسانها مخالف هرگونه جنگ و خشونت طلبی و کشتن انسانها هستیم اما در شرایطی نیازمند به استفاده از ابزار و سلاحهایی هستیم که در مقابل از جان و کرامت و سرزمین و سرنوشت خویش دفاع کنیم.
در حالت دفاع در برابر حریت و حرمت این جنگ و مقابله به امری مقدس و بالاتر از حیثیت فردی و پشت کردن به انسانیت شمرده میشود.بلکه در چنین حالتی دفاع از انسانیت در برابر غلبه غریزه حیوانیت دشمن می باشد.و بدین سان مبارزات ما ملت بلوچ در برابر هجوم ناخواسته و وحشیانه حکومت مرکزی و هدف قرار دادن سرزمین ، دین ، حرمت و حیثیت ما راهی جزء دفاع در برابر هجوم را نگذاشته و این دفاع در شرایطی است که دشمن فاقد شم و شعور انسانی و نااشنا با بدیهی ترین مولفه های حقوق و قوانین است.
برای روشن شدن موضوع فقط کافی است پرونده سیاسی و رویکرد عملی و تضاد قانونی را در میدان کار حکومت مرکزی و نوع نگاهش به ملت را مورد کنکاش قرار داد و حیثیت ملت را در یک کفه ترازو و زیاده خواهی حکومت مرکزی را در کفه دیگر ترازو قرار داد.خواهیم دید که جدا از ظلم بر ملل مختلفه اعم از کرد و بلوچ عرب و لر و آذری حتی ملت فارس که علم دار حمایت از حکومت مرکزی و از حامیان پروپاقرص جمهوری اسلامی بودند در قبال حق رای قانونی خویش که نه نیازی به تشنج و کشتار داشت در عاشورای 88 به فجیع ترین وضع ممکن به زیر گرفته شد و جدای ازبازداشت و شکنجه مورد تعرض جنسی قرار گرفتند.
قیام ملت کرد وسرکوب این ملت توسط سپاه پاسداران و اعدام هزاران زندانی بی دفاع در دهه شصت و اعمال سیاستهای زور و تبعیضی که همراه با خشونت عریان دولتی و سرکوب احزاب و افرادی که خواهان احقاق حقوق خویش و خواهان سهم خویش از انقلاب بودند خود گویای در بن بست قرار گرفتن مبارزات مدنی در همان زمان بود.به مرور زمان نظام لگام گسیخته که سد دفاعی در برابر جنایت هایش نداشت به مراتب قوی تر و فربه تر گشت و به جایی رسید که حکم و قانون را در ولایت فقیه خلاصه کرد واین به معنی بسته شدن کامل مبارزات مدنی در این کشور شد.
در چنین شرایطی سرزمینی مثل بلوچستان که از زمان 1307برابر 1928 م. در باتلاق فقر و جنایت قرار گرفته بود به مراتب سیلی های حکومت مرکزی روز به روز شدیتر و سهمگین تر از قبل به قامت خمیده این سرزمین و ملت وارد می شد.
احزابی سراسری اهل سنت چون شمس و مبارزات مردمی به سرعت ودر کوتاه ترین زمان قلع و قمع شد و اجرای فرمان حکومت نظامی در دو بخش امنیتی و اداری حکمفرما گشت.
بطوری که پاکسازی اداری از بومیان و در تنگنا قرار دادن ملت از طریق معیشتی و بستن راههای قانونی امرار معاش، ملت را در بن بست بیکاری و شغل قانونی قرار داد و در این میان وجود نیروهای کثیر نظامی مانع از دست یابی ملت به قوت لایموتی گشت و به هر دری که ملت برای زنده ماندن دست می زدند مهر قاچاق می زدند و در این میان قانون شکنان (ملت گرفتار فقر) را مستقیم تیرباران و یا بازداشت و پس از واردکردن اتهامات کذایی به پای چوبه های دار می سپردند. در چنین وضعیتی ملت گرفتار و در محاصره معیشتی سختی قرار گرفت و به بالاتر از این نمی توانست بیاندیشد. و در این چنین حالتی هزاران فرزند این ملت به قربانگاههای ناخواسته و بدون داشتن اتهامی فرستاده شدند و هزاران تن دیگر تاکنون در بازداشت قرار دارند و افرادی از این ملت که در حال زندگی هستند می توان گفت 60درصد آنها دارای پرونده های کذایی قضایی هستند و به نوعی در گرو وزارت اطلاعات قرار دارند.یعنی زنجیروار و بصورت ضمانت های انسانی و مالی گرفتار و در هراس اند که مبادا خطایی از نظر رفتار و قانون حاکمیت ستم، از انها سر به زند .
و در این گیر و دار ستم، جوانانی از دل ظلم و ستم به آزمودن شانس مبارزات مدنی بار دیگر روی به مبارزه آن هم در چارچوب تعریف قانون حکومت مرکزی آوردند.اما متاسفانه حکومت مرکزی ندای این جوانان را در نهضت صدای عدالت بلوچستان به دبیرکلی یعقوب مهرنهاد برنتابید و با انگ تروریست و ضد انقلاب به پای چوبه های دار برد.
وضعیت چنان سخت و ملت چنان در محاصره قرار گرفته اند که در طی سی و پنج سال و اندی حتی یک خبرنگار ازاد و یک گزارشگر با وجدان نتوانسته به بلوچستان راه یابد تا وضعیت ناجور ظلم و مسافت ستم سالها ظلم و جنایت و فقر و بدبختی این ملت را به تصویربکشد و یا نقش قلم کند.
اما در همین شرایط سکوت دزدان مسلح و نشسته بر اریکه قدرت دربلوچستان گاه گاهی به علت طمع هایی که هرگز سیرنخواهند شد بخاطر دست درازی های بیشتر به صندوق ملت آمارهای تکان دهنده فقر و جنایت و در صدر قرار دادن وضعیت بلوچستان را از نظر بیکاری ،فقر تحصیلی،فقرمالی،بیماری های لاعلاج و عدم خدمات پزشکی تربیتی و غیره به عرصه رسانه ها بروز می دهند.اما هرگز همانگونه که گفتیم راه درمانی این مشکلات، مصیبت ها و معضلات نداشته و نخواهد داشت.و درز این گزارشات در راستای تجارتی با خون و خاک این ملت به منفعت دزدان بوده و می باشد،تا نفعی به جیب برند و بلوچستان را غرق در فساد و خون گردانند.
می توان بلوچستان را چنین ترسیم کرد ملتی صاحب خاک و بومی این سرزمین ورانده شده از همه امور در محاصره دو درصد غیر بومی و در محاصره نیروهای نظامی که به ازای هر پنج نفر یک نفر نظامیوجود دارد. در چنین وضعیتی و در حلقه این محاصره شدید نظامی و معیشتی چگونه میتوان به مبارزات مدنی امیدوار واین روش مبارزه را در دستور کار قرار داد.تا زمانیکه دیوار این محاصره شکسته نشود ملت ما در این دارو سیاست ظلم و ستم حکومت مرکزی جان خواهد داد در سکوت، و هر صدای عدالت خواهی با بردن در پای چوبه دار برای همیشه خاموش خواهد گشت.
بلوچستان تا زمانیکه محاصره امنیتی نظامی اش به روش نظامی و مسلحانه شکسته نشود امیدی برای بهتر شدن اوضاع نخواهد داشت. و اصلا غیر از مبارزات نظامی چاره ای دیگر برای دفع ستم و احقاق حقوق نیست زیرا حکومت مرکزی صدای قلم را سالهاست خاموش کرده و اتهام ضد امنیت ملی و ضد انقلاب به آن وارد کرده و اگر در مقابل جنایت های حکومت مرکزی هنوز آستین مبارزات مدنی را بالا بزنیم به عمر نظام و جنایت هایش در حق ملت عمری دوباره بخشیده ایم.و جزء تنگ شدن حلقه محاصره و کشتار ملت حاصلی دیگر را رقم نزده ایم.بنابراین مبارزه قلمی نیازمند حمایت مبارزات نظامی است و در سایه ظلم حکومت های دیکتاتور نهاد این دو در کنار هم و برای یک مقصد می توانند قرار گیرند.
محمود بلوچ
#بلوچ_وبلوچستان_مظلوم
در حالت دفاع در برابر حریت و حرمت این جنگ و مقابله به امری مقدس و بالاتر از حیثیت فردی و پشت کردن به انسانیت شمرده میشود.بلکه در چنین حالتی دفاع از انسانیت در برابر غلبه غریزه حیوانیت دشمن می باشد.و بدین سان مبارزات ما ملت بلوچ در برابر هجوم ناخواسته و وحشیانه حکومت مرکزی و هدف قرار دادن سرزمین ، دین ، حرمت و حیثیت ما راهی جزء دفاع در برابر هجوم را نگذاشته و این دفاع در شرایطی است که دشمن فاقد شم و شعور انسانی و نااشنا با بدیهی ترین مولفه های حقوق و قوانین است.
برای روشن شدن موضوع فقط کافی است پرونده سیاسی و رویکرد عملی و تضاد قانونی را در میدان کار حکومت مرکزی و نوع نگاهش به ملت را مورد کنکاش قرار داد و حیثیت ملت را در یک کفه ترازو و زیاده خواهی حکومت مرکزی را در کفه دیگر ترازو قرار داد.خواهیم دید که جدا از ظلم بر ملل مختلفه اعم از کرد و بلوچ عرب و لر و آذری حتی ملت فارس که علم دار حمایت از حکومت مرکزی و از حامیان پروپاقرص جمهوری اسلامی بودند در قبال حق رای قانونی خویش که نه نیازی به تشنج و کشتار داشت در عاشورای 88 به فجیع ترین وضع ممکن به زیر گرفته شد و جدای ازبازداشت و شکنجه مورد تعرض جنسی قرار گرفتند.
قیام ملت کرد وسرکوب این ملت توسط سپاه پاسداران و اعدام هزاران زندانی بی دفاع در دهه شصت و اعمال سیاستهای زور و تبعیضی که همراه با خشونت عریان دولتی و سرکوب احزاب و افرادی که خواهان احقاق حقوق خویش و خواهان سهم خویش از انقلاب بودند خود گویای در بن بست قرار گرفتن مبارزات مدنی در همان زمان بود.به مرور زمان نظام لگام گسیخته که سد دفاعی در برابر جنایت هایش نداشت به مراتب قوی تر و فربه تر گشت و به جایی رسید که حکم و قانون را در ولایت فقیه خلاصه کرد واین به معنی بسته شدن کامل مبارزات مدنی در این کشور شد.
در چنین شرایطی سرزمینی مثل بلوچستان که از زمان 1307برابر 1928 م. در باتلاق فقر و جنایت قرار گرفته بود به مراتب سیلی های حکومت مرکزی روز به روز شدیتر و سهمگین تر از قبل به قامت خمیده این سرزمین و ملت وارد می شد.
احزابی سراسری اهل سنت چون شمس و مبارزات مردمی به سرعت ودر کوتاه ترین زمان قلع و قمع شد و اجرای فرمان حکومت نظامی در دو بخش امنیتی و اداری حکمفرما گشت.
بطوری که پاکسازی اداری از بومیان و در تنگنا قرار دادن ملت از طریق معیشتی و بستن راههای قانونی امرار معاش، ملت را در بن بست بیکاری و شغل قانونی قرار داد و در این میان وجود نیروهای کثیر نظامی مانع از دست یابی ملت به قوت لایموتی گشت و به هر دری که ملت برای زنده ماندن دست می زدند مهر قاچاق می زدند و در این میان قانون شکنان (ملت گرفتار فقر) را مستقیم تیرباران و یا بازداشت و پس از واردکردن اتهامات کذایی به پای چوبه های دار می سپردند. در چنین وضعیتی ملت گرفتار و در محاصره معیشتی سختی قرار گرفت و به بالاتر از این نمی توانست بیاندیشد. و در این چنین حالتی هزاران فرزند این ملت به قربانگاههای ناخواسته و بدون داشتن اتهامی فرستاده شدند و هزاران تن دیگر تاکنون در بازداشت قرار دارند و افرادی از این ملت که در حال زندگی هستند می توان گفت 60درصد آنها دارای پرونده های کذایی قضایی هستند و به نوعی در گرو وزارت اطلاعات قرار دارند.یعنی زنجیروار و بصورت ضمانت های انسانی و مالی گرفتار و در هراس اند که مبادا خطایی از نظر رفتار و قانون حاکمیت ستم، از انها سر به زند .
و در این گیر و دار ستم، جوانانی از دل ظلم و ستم به آزمودن شانس مبارزات مدنی بار دیگر روی به مبارزه آن هم در چارچوب تعریف قانون حکومت مرکزی آوردند.اما متاسفانه حکومت مرکزی ندای این جوانان را در نهضت صدای عدالت بلوچستان به دبیرکلی یعقوب مهرنهاد برنتابید و با انگ تروریست و ضد انقلاب به پای چوبه های دار برد.
وضعیت چنان سخت و ملت چنان در محاصره قرار گرفته اند که در طی سی و پنج سال و اندی حتی یک خبرنگار ازاد و یک گزارشگر با وجدان نتوانسته به بلوچستان راه یابد تا وضعیت ناجور ظلم و مسافت ستم سالها ظلم و جنایت و فقر و بدبختی این ملت را به تصویربکشد و یا نقش قلم کند.
اما در همین شرایط سکوت دزدان مسلح و نشسته بر اریکه قدرت دربلوچستان گاه گاهی به علت طمع هایی که هرگز سیرنخواهند شد بخاطر دست درازی های بیشتر به صندوق ملت آمارهای تکان دهنده فقر و جنایت و در صدر قرار دادن وضعیت بلوچستان را از نظر بیکاری ،فقر تحصیلی،فقرمالی،بیماری های لاعلاج و عدم خدمات پزشکی تربیتی و غیره به عرصه رسانه ها بروز می دهند.اما هرگز همانگونه که گفتیم راه درمانی این مشکلات، مصیبت ها و معضلات نداشته و نخواهد داشت.و درز این گزارشات در راستای تجارتی با خون و خاک این ملت به منفعت دزدان بوده و می باشد،تا نفعی به جیب برند و بلوچستان را غرق در فساد و خون گردانند.
می توان بلوچستان را چنین ترسیم کرد ملتی صاحب خاک و بومی این سرزمین ورانده شده از همه امور در محاصره دو درصد غیر بومی و در محاصره نیروهای نظامی که به ازای هر پنج نفر یک نفر نظامیوجود دارد. در چنین وضعیتی و در حلقه این محاصره شدید نظامی و معیشتی چگونه میتوان به مبارزات مدنی امیدوار واین روش مبارزه را در دستور کار قرار داد.تا زمانیکه دیوار این محاصره شکسته نشود ملت ما در این دارو سیاست ظلم و ستم حکومت مرکزی جان خواهد داد در سکوت، و هر صدای عدالت خواهی با بردن در پای چوبه دار برای همیشه خاموش خواهد گشت.
بلوچستان تا زمانیکه محاصره امنیتی نظامی اش به روش نظامی و مسلحانه شکسته نشود امیدی برای بهتر شدن اوضاع نخواهد داشت. و اصلا غیر از مبارزات نظامی چاره ای دیگر برای دفع ستم و احقاق حقوق نیست زیرا حکومت مرکزی صدای قلم را سالهاست خاموش کرده و اتهام ضد امنیت ملی و ضد انقلاب به آن وارد کرده و اگر در مقابل جنایت های حکومت مرکزی هنوز آستین مبارزات مدنی را بالا بزنیم به عمر نظام و جنایت هایش در حق ملت عمری دوباره بخشیده ایم.و جزء تنگ شدن حلقه محاصره و کشتار ملت حاصلی دیگر را رقم نزده ایم.بنابراین مبارزه قلمی نیازمند حمایت مبارزات نظامی است و در سایه ظلم حکومت های دیکتاتور نهاد این دو در کنار هم و برای یک مقصد می توانند قرار گیرند.
محمود بلوچ
#بلوچ_وبلوچستان_مظلوم
No comments:
Post a Comment