رضا حسین بر
اخیرا احمدی نژاد خواستار اخراج ۵ میلیون نفر از جمعیت تهران شده است، بدون اینکه فکر بکند چرا مردم به طرف تهران سرازیر شده اند. مردم به انجایی میروند که قدرت هست، کار هست، امکانات هست، بیمارستان و صدها چیز دیگر. وقتی که تمام قدرت سیاسی و اقتصادی در تهران در دستان دو نفر متمرکز شده، همه مردم به تهران میروند تا سهمی از امکانات مملکت داشته باشند.
مردم جذب قدرت میشوند و تا زمانی که قدرت در تهران است، به آنجا میروند. هیچ کس هم نمیتواند جلو انهارا بگیرد. هیچکس هم نمیتواند به زور انهارا به جای دیگر بفرستد. مردم برای کار و امکانات به تهران و شهرهای بزرگ رفته اند، اما احمدی نژاد لیاقت براوردن مطالبات انها را نداشته و ناگزیر، انها، در ماه های اخیر، تبدیل به دشمنان
رژیم شده اند. جمعیت شان هم انقدر زیاد است که کسی قدرت جلوگیری از انها را ندارد. از این جهت، خامنه ایی و احمدی نژاد به وحشت افتاده اند و میخواهند انها را بزور از تهران خارج سازند تا جمعیت تهران کم و کامل کنترل بشود.
در المان و امریکا و بسیاری از کشورهای اباد و آزاد جهان، قدرت اقتصادی و سیاسی در مناطق مختلف این کشور ها تقسیم شده و ناگزیر مردم هم در مناطق مختلف تقسیم شده و هیچ علاقه ایی به رفتن به مرکز ندارند، زیرا در واقع، مرکزی مثل تهران وجود ندارد. وقتی که قدرت در مناطق مختلف این کشورها پخش شد، باید نهاد هایی پدید میامد که قدرت های سیاسی و اقتصادی را مدیریت، رهبری و اجرایی کنند. این نهاد ها را مردم در انتخابات آزاد، پاک و عادلانه انتخاب میکنند.
نهاد های انتخابی هم در مناطق خود، همان تسهیلات و امکاناتی را که در پای تخت وجود داشته ایجاد کرده اند. بدینوسله، مردم هر منطقه مسوول اداره منطقه خود شده و قدرت ایجاد شغل، بیمارستان، جاده، مدرسه و تسهیلات دیگر منجمله تدریس و پرورش زبان و فرهنگ خود را داشته و در تمام زمینه ها تصمیم میگیرند. ایجاد چنین پروژه هایی در تمام روستا ها، شهر ها، و مناطق موجب گشته است تا مردم در محل های خود بمانند و در کنار عزیزان خود زندگی کنند و هویت های خود را نیز حفظ نمایند.
اگر در ایران هم چنین نظامی وجود داشته باشد، مردم در محل ها و شهرهای خود باقی میمانند و طبیعتا از رفتن به تهران خود داری مینمایند. چنین نظامی را فدرال میگویند و هدف آن آسان کردن حکومت و اداره کشور است.
اکثر ساکنان تهران از ترک ها، کردها، عربها و لر ها هستند که به علت فقر، شهر های زیبای خود را رها کرده و در بدترین شرایط زندگی میکنند. جمهوری اسلامی، بر اساس قانون اساسی خود، متعهد به ایجاد مسکن، شغل و امکانات آموزشی و بهزیستی برای همه است، اما به علت بیلیاقتی، نادانی، فساد و دیکتاتوری، قادر به فراهم کردن این خواسته ها نیست.
مردم هم قدرت و اختیار پدید اوردن چنین تسهیلاتی را ندارند و لزوما، باید، این هارا از دولت بخواهند، و چون، دولت هم نمیتواند انهارا بوجود بیاورد، مردم علیه آن قیام میکنند. خامنه ایی و احمدی نژاد تمام قدرت هارا در دست های خود متمرکز کرده اند و بنا بر این، مسوول فراهم کردن همه چیز برای مردم هستند و مردم هم حق دارند که همه چیز را از انها بخواهند. کسی که خود را ولی مطلق میکند، مسوول مطلق در مقابل تمام مردم است. اگر مملکت خراب بشود، او مسوول مطلق است و اگر مملکت اباد بشود، او مسوول مطلق است. همانطور که ولی یک کودک مسوولیت مطلق در باره یک کودک دارد، ولی فقیه هم در مورد رفاه مردم مسوولیت مطلق دارد.
هر شخصی به اندازه قدرت و اختیاری که دارد مسوول است و چون هیچ ایرانی، بجز خامنه ایی و احمدی نژاد، قدرت و اختیاری ندارد، باید همه چیز را از آنان به خواهد.
هیچ راهی نمانده است. یا قدرت و اختیارت بین مردم تقسیم میشود و انها خود مسوول سرنوشت خود میشوند، یا ولی فقیه هر چه را که میخواهند، به آنها میدهد. از آنجا که هیچ کدام در نظام ولایت امکان پذیر نیست، راهی جز قیام و انقلاب باقی نمانده است.
یک نظام فدرال در مملکتی مثل ایران، آزاد کننده و اباد کننده شهرستان ها و نجات دهنده حکومت مرکزی است؛ زیرا همانطور که قدرت به مناطق واگذار میشود، مسوولیت هم به مناطق بر میگردد. مردم آنچه را که میخواهند از مسوولان محلی خود میخواهند، نه از حکومت مرکزی. بنا بر این، مردم آنچه را امروز در یک نظام متمرکز از خامنه ایی و احمدی نژاد میخواهند، در یک نظام فدرال از مقامات انتخاب شده خود در منطقه خود طلب خواهند کرد و اگر قرار باشد علیه کسی قیام کنند، علیه دولت منطقه ایی خود قیام خواهند کرد، نه حکومت مرکزی.
No comments:
Post a Comment