محمود بلوچ
"چادران" اسم زيبا روستايي كمي آنطرف تر از شهرستان كنارك كه روشنايي چراغ هاي مركز اين شهرستان بندري، چشمهاي خردسالان و مادران اين روستا را اذيت ميكند.
آيا مي دانيد چادران چه جايي هست؟! مردمانش چگونه اند؟ و در چه شرايط و وضعيتي قرار دارند؟ وضعيت رفاهي، برق، آب و... چگونه است؟ آيا مدرسه دارند يا نه؟ اگر دارند چگونه است؟
چادران روستاييست در سه كليومتري مركز شهرستان كنارك!
داراي خانه هايي از نوع تخته ايي، خانه هايي دوطبقه از جنس برش بشكه ايي كه گويي سالها در ساختنش خلاقيت ها خرج شده كه از دست هر مهندس ماهري ساخته نيست!!!
حصارهايي دورخانه ها از جنس پايلوت، از جنس درخت ولو( خاردار)، سيم خاردار و از جنس بشكه ي برش داده شده در ابعاد مساوي است.
اهالي فقيرترين روستاي ايران مردمي گرم ومهمان نواز كه براي احقاق كمترين حقشان حتي كوچكترين اعتراض و نارضايتي خود را از شرايط موجود نشان نمي دهند.
گريه جگرسوز كودكي خردسال را آن طرفتر، در آغوش "مادر" ميشنويم كه مادر دليلش را درجه ي بالا و گرماي زياد خانه اظهار مي كند و سعي ميكند با تكان داد آستينش جبراني باشد برچرخش ضعيف پنكه ، كه انسان را به ياد پنكه هاي مصنوعي اسباب بازي دوران كودكي مي اندازد.
جاسم يكي از جوانان اين روستاست كه با صداي بغض آلود ميگويد:باوركنيد شبها نمي توانم بخابم چون بچه هايم نمي خوابند و از شدت گرما گريه و زاري مي كنند!
جاسم دل پري دارد، با اينكه خودش مأمور اداره برق هست اما منزلش برق ندارد!
مي گويد دورافتاده ترين روستاها در دورترين نقاط وپشت فرسنگها كوه به يمن و بركت انقلاب اسلامي از نعمت برق برخوردارند اما ما در حاشيه يك شهرستان بايد اينگونه روزگارمان را سپري كنيم! و اشاره مي كند به تيربرق هايي كه ساليان درازي است كارگذاشته شده و پوسيده شده اند اما هنوز جريان برق كه پيشكش، حتي كابل و سيم هم روي تيرها وصل نشده است.
در مورد وضعيت آب مي گويد: " آب را مجبوريم با هزينه ايي گزاف بخريم و در حوض انباري كه درست كرده اييم انبار كنيم."
حوض انبار خانه را نشانمان مي دهد كه درب آن با چند تكه چوپ پوشانيده شده است. باور كردني نيست وقتي مي گويد: يك هفته آبي را خود و خانواده اش خورده اند كه مارمولك و حشراتي داخل آن افتاده و آنها از آن بي اطلاع بوده اند.
چه كسي جوابگوي اين قصه ي پُرغصه و تاخير ساخت وساز ساليان خواهد بود؟!
نماينده پايگاه دهم شكاري با تكرار و ابراز اين جمله كه: از شمال ايران تا جنوب آن هيچ روستايي رافقيرتراز روستاي"چادران" نديده ام و با شناختي كه از مسئولين محترم و دوست داشتني داريم مطمئنم قضيه مورد مطرح شده را مورد مذاقه قرار داده تا اين محروميت و تلخ كامي ساليان شهد شيريني باشد بر كام همگام و چادران!
مطلب از حميده جمشيدزهي برکرفته از فیسبوک رضا شیرانی بلوچ
#بلوچ_وبلوچستان_مظلوم
آيا مي دانيد چادران چه جايي هست؟! مردمانش چگونه اند؟ و در چه شرايط و وضعيتي قرار دارند؟ وضعيت رفاهي، برق، آب و... چگونه است؟ آيا مدرسه دارند يا نه؟ اگر دارند چگونه است؟
چادران روستاييست در سه كليومتري مركز شهرستان كنارك!
داراي خانه هايي از نوع تخته ايي، خانه هايي دوطبقه از جنس برش بشكه ايي كه گويي سالها در ساختنش خلاقيت ها خرج شده كه از دست هر مهندس ماهري ساخته نيست!!!
حصارهايي دورخانه ها از جنس پايلوت، از جنس درخت ولو( خاردار)، سيم خاردار و از جنس بشكه ي برش داده شده در ابعاد مساوي است.
اهالي فقيرترين روستاي ايران مردمي گرم ومهمان نواز كه براي احقاق كمترين حقشان حتي كوچكترين اعتراض و نارضايتي خود را از شرايط موجود نشان نمي دهند.
گريه جگرسوز كودكي خردسال را آن طرفتر، در آغوش "مادر" ميشنويم كه مادر دليلش را درجه ي بالا و گرماي زياد خانه اظهار مي كند و سعي ميكند با تكان داد آستينش جبراني باشد برچرخش ضعيف پنكه ، كه انسان را به ياد پنكه هاي مصنوعي اسباب بازي دوران كودكي مي اندازد.
جاسم يكي از جوانان اين روستاست كه با صداي بغض آلود ميگويد:باوركنيد شبها نمي توانم بخابم چون بچه هايم نمي خوابند و از شدت گرما گريه و زاري مي كنند!
جاسم دل پري دارد، با اينكه خودش مأمور اداره برق هست اما منزلش برق ندارد!
مي گويد دورافتاده ترين روستاها در دورترين نقاط وپشت فرسنگها كوه به يمن و بركت انقلاب اسلامي از نعمت برق برخوردارند اما ما در حاشيه يك شهرستان بايد اينگونه روزگارمان را سپري كنيم! و اشاره مي كند به تيربرق هايي كه ساليان درازي است كارگذاشته شده و پوسيده شده اند اما هنوز جريان برق كه پيشكش، حتي كابل و سيم هم روي تيرها وصل نشده است.
در مورد وضعيت آب مي گويد: " آب را مجبوريم با هزينه ايي گزاف بخريم و در حوض انباري كه درست كرده اييم انبار كنيم."
حوض انبار خانه را نشانمان مي دهد كه درب آن با چند تكه چوپ پوشانيده شده است. باور كردني نيست وقتي مي گويد: يك هفته آبي را خود و خانواده اش خورده اند كه مارمولك و حشراتي داخل آن افتاده و آنها از آن بي اطلاع بوده اند.
چه كسي جوابگوي اين قصه ي پُرغصه و تاخير ساخت وساز ساليان خواهد بود؟!
نماينده پايگاه دهم شكاري با تكرار و ابراز اين جمله كه: از شمال ايران تا جنوب آن هيچ روستايي رافقيرتراز روستاي"چادران" نديده ام و با شناختي كه از مسئولين محترم و دوست داشتني داريم مطمئنم قضيه مورد مطرح شده را مورد مذاقه قرار داده تا اين محروميت و تلخ كامي ساليان شهد شيريني باشد بر كام همگام و چادران!
مطلب از حميده جمشيدزهي برکرفته از فیسبوک رضا شیرانی بلوچ
#بلوچ_وبلوچستان_مظلوم
No comments:
Post a Comment