آنگاه که بلوچ بودن جرم است
حکومت دیکتاتور ومستبد که لباس جمهوریت به تن دارد، حکومت ایران. نزدیک به چهار دهه از انقلاب ملیتهای ایران و سیطره آخوندهای شیعه برآن انقلاب فراگیر و وسیع میگذرد.
حکومتی کخ با شعارهای زرق و برق دار ورنگارنگ حاکمیت خودرا پس از انجام رفراندومی نمایشی تسبیت بخشید . هم اکنون سی و هفت سال و اندی از بهمن سیاه میگذرد، اما آیا شعارهای اوایل روی کار آمدن این حکومت به واقعیت مبدل گشتند ؟!
آیا این حکومت اسلامی هیچ تعهدی به نسبت شعارهای قبل از بهمن پنجاه و هفت و چندماه بعداز آن از خود نشان داد ؟!
آیا ارزش انقلاب ملتهای ایران به حاکمیت رسیدن چنین حکومتی بود ؟!
اینهاتعداد انگشت شماری از هزاران سوالیست که به مغز تک تک ما خطور کرده و میکند. اگر بخواهیم تمامی ظلمها، ستم ها و موارد نقض حقوق بشر در ایران را مورد بحث و بررسی قرار دهیم شاید این نوشته به کتابی چند هزار صفحه مبدل گردد چرا که هیچ یک از حقوق انسانی هیچ کدام از ملیتهای ساکن ایران تحقق نیافته و باتوجه به شناختی که نگارنده این مقاله از حکومت اسلامی ایران دارد، در این سیستم هیچ حقوق انسانی تحقق نمی یابد.
بنده دراین مقاله سعی میکنم که موضوع بلوچستان را هر چند کوتاه اما در حد توان به نگارش درآورده و دیگران را از وضعیت دیاری که در آن بلوچ بودن جرم است، مطلع سازم.
بلوچستان سرزمین پهناور و نسبتا فراموش شده ایست که همواره در صدر جدول شاخص های توسعه نیافتگی و محرومیت ها پایدار است .
بالاترین م یزان بیسوادی، بالاترین نرخهای بیکاری ، فقر،اعدام، مرگ و میر مادران و فرزندان نمونه ایی از دست آورد های انقلاب پنجاه و هفت برای بلوچستان هستند. فقر فقر یکی از مشکلاتی است که نه تنها بلوچستان بلکه تمام ایران را فرا گرفته است . نگاه به فقر از یک بعد نگاهی نادرست است ، چراکه فقر علت بسیاری از آسیب های اجتماعی است ؛آسیب هایی همچون طلاق،اعتیاد، فروپاشی بنیان خانواده ، خودکشی و ... و فقر معلول نبود سرمایه گذاری ،عدم توسعه بیکاریست ،مشکلاتی که همه و همه از حاکمیت مستبد جمهوری اسلامی و عدم توجه مسولین سرچشمه میگیرد .
وا ما در این میان بلوچستان و سایر نقاط مرزی ایران هستند که کمترین سهم را در توسعه یافتگی و سرمایه گذاری حکومتی برده ودرپی آن بیشترین سهم را از فقرو بیکاری برده اند . بیکاری و عدم وجود زیرساختهای اقتصادی در بلوچستان فواجع زیاد ی در پی داشته اند .
فقر در بلوچستان آنقدر زیاد است که یک بلوچ حاضر است تا برای تامین معیشت خویش وخانواده اش ، سینه خود را سپر گلوله ای نظامیان کند ، نظامیانی که هم اکنون به جای دفاع از شهروندان به دشمنان خونی آنان گشته اند ، در بلوچستان من بلوچ باید در نو ماهگی پوست بیندازد و شنل مردانه به تن کند و مانند مردی سردو گرم چشیده روزگار درگیر با نان شب باشد.
فاجعه فقرو بیکاری به حدی عمیق است که اگر هم اکنون به دفتر انشای کودکان بلوچ بنگریم به این واقعیت تلخ پی خواهیم برد که اکثر آنان در رابطه با ((در آینده میخواهید چه کاره شوید ))اینطور نوشته اند :((من در آینده میخواهم چون پردم کارفروش سوخت مرزی انجام دهم )).زیرا تصوراتش از محیط چنین القا کرده که این تنها منبعی است که وجود دارد
موضوعی که حتی مسولین رژیم نیز به آن اعتراف کرده اند .
مشکلات سیاسی در بلوچستان چه کسی هست که ازاین قشر مظلوم بپرسد که سیاست و ریاست چیست ، در حالی که سرزمینش را که تاریخ بر آن گواه است که همیشه بلوچستان بوده و متعلق به این ملت بوده را نامش را عوض کنند و هویتی را که همیشه داشته را از او بگیرند و نام سیستان بر او بگذارند، در حالی که هر بلوچی این برایش خط قرمز است و قابل قبول نیست .
هم اکنون ودر ادامه دیگر طرحهای ضد بلوچی رژیم ، این حکومت خود نشانده در تلاش است که حتی نام بلوچستان را حذف و نام سرزمین بلوچستان رادر نقشه های جغرافیایی به سیستان مبدل سازد ، طرحی که اوایل انقلاب در کردستان اجرا و بخشی عظیمی از کردستان آزربایجان غربی نامیده شده و در نقشه های جغرافیایی تحت عنوان آذربایجان غربی از آن یاد شد ؛سرزمینی که کردستان بوده هست و خواهد بود .
حاکمیت سیستم موجود درمرور زمان فضایی خلق کرده است که تمامی امور فرهنگی ، اقتصادی ، عمران و آبادانی و ... جنبه ای سیاسی به خود بگیرند . آنچه که در اینجا باید برروی آن تاکید شود ، ((نگاه امنیتی رژیم)) به تمامی امور و فعالیتهاست. در بلوچستان سیاست از دریچه امنیتی نهادهای اطلاعاتی ایران نظاره میگردد و این نیز زمینه را برای کشتار و سرکوب بلوچها فراهم کرده است.
همین نگاه امنیتی رژیم باعث شده است که سالانه دهها و حتی صدها شهروند بلوچ به اتهام ((علیه امنیت ملی ))و((برهم زدن نظم عمومی )) و ((تبلیغ علیه نظام )) بازداشت، محکوم ، و اعدام شوند . سالانه دهها شهروند بلوچ در مناطق مرزی و حد فواصل شهرها از سوی نظامیان رژیم هدف گلوله قرار گرفته و قربانی خود کاهگی و استبداد رژیم میشوند ، شهروندانی که همواره از آنان تحت عنوان قاچاقچیان سوخت و کالا یاد شده است اتهامی که هیچ وقت برای گرفتن جان یک انسان قابل قبول نیست و شهرو ندان بلوچ آن را اتهامی واهی و پوچ میدانند .
رژیم ایران همواره به اتهامهای واهی اقدام به بازداشت ، محکومیت، و اعدام شهروندان بلوچ کرده است . رژیم ایران به اتهام ((اقدام علیه امنیت ملی )) شهروندان بلوچ را بازداشت و به زندان ، جریمه و اعدام محکوم میکند .
در اینجا میخواهم به موضوع بازداشت جوانان بلوچ نصیرآباد بلوچستان نظر بیا فکنم . در چهارده دیما نودو سه در یورش ماموران امنیتی سپاه پاسداران به روستای نصیر آباد سی نفر از جوانان نصیر آباد بازداشت شدند ، موجی از بازداشت که همانند زلزله پس لرزه هایی در پی داشت ، پس لرزه ایی که هم اکنون نیز نصیر آباد و ساکنین آن را تهدید میکند . هم اکنون نیز بعد از گذشت بیش از پانصد روز یورش نظامیان رژیم هم چنان کابوس کودکان وزنان این روستاهست . در این یورش تحت هر آنچه بعد ها اتهامات امنیتی خوانده شدند سی شهروند بلوچ بازداشت شدند و هم اکنون ده نفر از آنان هم چنان در بلاتکلیفی تمام در زندان به سر میبرند جوانان نصیرآباد به اتهام ،((کشته شدن یک بسیجی )) در آن روستا بازداشت شدند ، اتهامی که مگر تحت شکنجه ، از سوی بازداشت شدگان مورد اعتراف قرار نمیگیرد .
با توجه به شناختی که اینجانب از زندانیان نصیر آباد دارم تاکید میکنم که علیرغم اینکه دستگاه قضایی رژیم اکثر فعالیتهای بلوچستان را به زندانیان نصیرآباد برچسپ زده است؛اما این اتهامی واهی است و رژیم با این اتهامها در تلاش است بابه محکوم وزندانی کردن و حتی اعدام جوانان نصیرآباد مشروعیت بخشد . مشروعیتی ساختگی که تنها ازنگاه مسولین رژیم مشروع است . سپاه پاسداران اعلام کرده که این جوانان رادر خانه تیمی بازداشت شده اند ، اما باتوجه به گفتگوهایی که با خانواده های بازداشت شدگان داشتم و از نزدیک با آنها ملاقات کرده ام باید خاطر نشان کنم که تک تک بازداشت شدگان در ((منازل شخصی )) خود بازداشت شده اند . در پایان باید تاکید کنم نه تنها بلوچها بلکه تمامی ملل های تحت ستم ایران هیچ کدام از حقوق ملی و انسانی خود برخوردار نیستند.
http://edaalatnews.blogspot.se/2016/06/blog-post_16.html
No comments:
Post a Comment