Long live free and united Balochistan

Long live free and united Balochistan

Search This Blog

Translate

امنیت عراق و افغانستان در نبود حکومت اسلامی در ایران


رضا تقی زاده تحلیلگر سیاسی

انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ میلادی در ایران موج تازه‌ای از اسلامگرایی افراطی را در منطقه موجب شد که در نتیجه آن رژیم‌های سیاسی در تهران، کابل و بغداد تغییر کرد، جنگ‌های منطقه‌ای در غرب آسیا شعله ور شد، مقاومت ملی و طبیعت سیاست در لبنان و فلسطین رنگ مذهبی گرفت، " مجاهدین " افغانی که با شوروی درگیر بودند " طالبانی " شدند و تروریسم اسلامی با تدارک و اجرای واقعه ۱۱ سپتامبر نیویورک، تهدید امنیت جهان را به اوج رساند.

در صورت تغییر حکومت اسلامی در ایران و تشکیل دولت تازه در تهران، انتظار می‌رود که روند رویداد‌های خشونت بار ۳۰ سال گذشته غرب آسیا به تدریج آرام تر شده و در نتیجه، علاوه بر ایران، کشورهای عراق و افغانستان و پاکستان نیز با دست شستن از خون و خشونت در مسیر باز سازی و تجربه آزادی قرار بگیرند.

نگاهی کوتاه به رویداد‌های ۳۰ سال گذشته در غرب آسیا نشان می‌دهد که دست کم دو اقتصاد رو به رشد ایران و عراق ابتدا در یک جنگ ویرانگر و خونین درگیر، و بعد، از مسیر توسعه خارج و علیرغم منابع بی‌نظیر نفت و گاز خود فقیرتر از پیش شدند.

در نوامبر سال ۲۰۰۱ میلادی حکومت طالبان در افغانستان، که آن کشور را به پناهگاه گروه تروریستی القاعده تبدیل کرده بود، با هجوم نیروهای آمریکا و ناتو سقوط کرد.

در ماه مارس سال ۲۰۰۳ و در ادامه مقابله غرب با رژیم‌های افراطی غرب آسیا، رژیم صدام حسین که یک بار در سال ۱۹۸۰ ایران را مورد هجوم قرار داده و بار دیگر در سال ۱۹۹۰ ،با انگیزه‌ای مشابه، کویت را آشغال کرده بود توسط نیروهای آمریکا ساقط شد.

دولت وقت ایران که با و جود حضور اصلاح طلبان، بخشی از حکومت انقلاب اسلامی بود، به منظور خنثی کردن خطر قرار گرفتن در مسیر ی مشابه، طی نامه‌ای که گفته شد در ماه آوریل، اندکی پس از سقوط صدام، با امضاء محمد خاتمی تنظیم و از طریق سفارت سوئیس در تهران به آمریکا فرستاده شده، متعهد گردید که به حفظ آرامش در عراق کمک نموده، برنامه‌های اتمی خود را شفاف ساخته، و از کمک به گروه‌های درگیر در لبنان و فلسطین خود داری نماید.

اتخاذ سیاست همکاری و همراهی توسط دولت وقت تهران، که شعار تنش زدایی در منطقه و "گفت‌وگو بین تمدن‌ها" را در جهان تبلیغ می‌کرد، در کنار عوامل محیطی دیگر، از جمله عدم پیشبینی کافی برای اداره امور داخلی و حفظ امنیت عراق بعد سقوط صدام، فوریت و ضرورت برخورد با حکومت اسلامی ایران را کاهش داد.

نگرانی عمده طراحان سیاسی و نظامی غرب در قبال ایران، عمدتا ناشی از این جمع بندی بود که ساقط کردن حکومت اسلامی در تهران، به گسترش نا آرامی‌های در منطقه دامن زده و تروریسم شیعی را بر شاخه‌های فعال تروریستی سنی بیافزاید.

مفهوم ساده و تاثیر این نگرانی، ایجاد حاشیه امنیت تازه برای نظام سیاسی ایران بود. تشدید بحران امنیت در عراق، بعد از سقوط حکومت طالبان در کابل و صدام در بغداد، که پیش‌تر به بهبود موقعیت و تقویت مواضع حکومت ایران در منطقه یاری داده بود، به تدریج حاشیه امنیت برون مرزی ایجاد شده برای نظام را به درون مرزها و حیطه سیاست داخلی نیز رسوخ داد.

طرح هماهنگ کردن شاخه‌های قدرت در درون نظام اسلامی و ساکت کردن صدا‌های معترض، با هدف اعمال کنترل بیشتر بر جامعه، پس از به قدرت رسیدن دولت نهم در سال ۲۰۰۵، که مورد حمایت محافظه کاران و نظامیان در ایران بود، به ظاهر تکمیل گردید.

در آن زمان نارضایتی‌های مردم به دلیل نقض گسترده آزادی‌های فردی، اختناق سیاسی، رکود اقتصادی، گسترش فساد اداری، تورم، بیکاری و از کار افتادن چرخ‌های مدیریت جامعه رو به افزایش می‌رفت.

با این و جود هزینه کردن ۲۰۰ میلیارد دلار پول باد آورده ناشی از صادرات نفت در سه سال آغاز کار دولت نهم و سوختن منابع عظیم گاز و برق در خانه و کارخانه‌هایی که "اشتغال" و نه بازده قابل رقابت صنعتی، تولید اصلی آنها بود، فرصت داد که علیرغم کاستی‌ها و نارضایتی‌های گسترده در جامعه، نظام اسلامی با کشیدن پرده‌ها، مدعی عادی جلوه دادن امور در داخل و متظاهر به ادامه حرکت شود.

وضعیت موجود در دو سوی قدرت، حاکی از تغییر مستمر موازنه جاری به زیان حکومت اسلامی و در جهت مردم است. پس از تکمیل این مرحله، که هر رویداد پیش‌بینی نشده و یا پیش‌بینی شده‌ای می‌تواند در روند کنونی آن تاثیر گذار شود، حکومت کنونی قدرت را از دست خواهد داد.برگزاری انتخابات ۲۲ خرداد در ایران که دولت ایران را در داخل و خارج متهم به تقلب‌های گسترده کرد، یک سال پس از ادامه بحران اقتصادی در جهان که یکی از نتایج آن کاهش قیمت نفت بود، نارضایتی‌های نیمه خفته مردم را به اعتراض تبدیل کرد و تلاش خشونت بار نظام برای خاموش کردن اعتراض‌ها و دامن گرفتن خشم عمومی را به دنبال داشت.

شش ماه پس از آغاز نا آرامی‌های اخیر در ایران که هیچ نشانه‌ای از آرام شدن و یا میل به سازش در آن دیده نمی‌شود، به تقابل نهایی نظام و مردم خواهد انجامید.

وضعیت موجود در دو سوی قدرت، حاکی از تغییر مستمر موازنه جاری به زیان حکومت اسلامی و در جهت مردم است. پس از تکمیل این مرحله، که هر رویداد پیش‌بینی نشده و یا پیش‌بینی شده‌ای می‌تواند در روند کنونی آن تاثیر گذار شود، حکومت کنونی قدرت را از دست خواهد داد.

هویت دولتی که بسیاری از ایرانیان خواهان آنند را در شعار‌های خیابانی و در تظاهرات مردم که فریاد می‌کنند: «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی» یا «نه لبنان، نه غزه، جانم فدای ایران»، می‌توان به روشنی دید.

به این ترتیب، تغییر نظامی که ۳۰ سال قبل، تشکیل آن در ایران، موج تازه اسلام گرایی افراطی را در منطقه زمینه ساز شد، می‌تواند در مرحله اول از راه خارج ساختن ایران از حلقه کشورهای در گیر در منازعات مذهبی، و در مرحله بعد از راه قطع مداخله در امور داخلی کشور‌های درگیر در جنگ مانند عراق و افغانستان، به باز گشت تدریجی آرامش به غرب آسیا منجر شود.

تغییر ماهیت و هویت رژیم مذهبی در ایران، علاوه بر عراق و افغانستان، پاکستان را نیز که در زمان ضیاءالحق با تاثیر گرفتن از موج اسلام گرایی ایجاد شده در ایران، جمهوری اسلامی خوانده شد، از یک منبع ِ الهام عمده محروم خواهد کرد.

تغییرات یاد شده، یک نسل پس از تشکیل حکومت اسلامی و به بن بست رسیدن آن در ایران ، اینک می‌تواند به پیوند مجدد مراکز کشورهای غرب آسیا ( از بغداد به تهران و کابل تا اسلام آباد ) بیانجامد. تغییراتی که به آسانی و یک شبه روی نخواهد داد ولی بی‌تردید پس از نهایی شدن تغیرات در ایران، در مسیر مناسب قرار خواهند گرفت.


Source: http://www.radiofarda.com

No comments:

Post a Comment